کنکور
سلام.کنکور هم تموم شد...بالاخره من هم می تونم طعم آزادی رو بچشم...همه بچه ها راجع به کنکور تو وبلاگشون مطلب نوشته بودن خب منم دلم خواست در این باره چند خطی بنویسم تا بفهمید ما چه ها که نکشیدیم!کاملا همه چیز تراژدی بود٬اون از کارت دادنشون که از شانس بد من دقیقا همون روزی بود که برف میومد و یک صف طویل٬اعلام کم شدن وقت کنکور اون هم به مدت نیم ساعت در روز توزیع کارت ها و حوزه امتحانی شیکمون!انگار یه دانشگاه قلمبه رو گذاشته باشی وسط یه بیابون...دیگه ته تهران بود...!حتما اسم خاک سفید به گوشتون خورده که میگن خفن ترین جای تهرانه و از همه اینا که بگذری می رسی به امتحان...من که تا تموم شدن وقت حتی سرم رو هم بلند نکردم نرسیدم دوتادرسو بزنم!سوالا به حدی آبدار بود که من بعد از پایان امتحان تا چند ساعت مات و مبهوت بودم!انگار تمام این چند ماهی رو که درس خونده بودم کشک بود!بالاخره هر کسی یه جوری وقت تلف می کنه دیگه!حالا به قول یکی از بچه ها باید منتظر زمستان در بهار در نیمه دوم اردیبهشت باشیم...!