بهار
بهارنرم نرمک ازراه می رسد.جارچی هاازمدت هاقبل ورودش راجارزده اندوهمه منتظرقدومش هستند.
سبزه هاقد کشیده اندوبنفشه هاسررابالاگرفته اندتاورودسلطان فصل هارابه تماشا بنشینند.
بلبلان نغمه بهاری سرداده اند،درختان جامه یک دست به تن کرده اندوهمه چیز مهیا می شودتاپذیرایی شایانی به عمل آید.نوعروس افسانه هادامن سفیدبلندش راجمع کرده است وبه جای آن زمین راباسبزه فرش کرده وباگل های رنگارنگ زینت داده است.شمشادها در مسیرورودصف کشیده اند،شکوفه هافضاراعطرآگین کرده اندوآسمان باباران رحمت خویش همه جاراآب وجاروب کرده است.هرسال همین موقع بهارباموکب ملوکانه اش ازراه می رسد،بوی نسرین وریحان همه جاراپر می کند،پرستوهابه لانه بر میگردندوشورزندگی باردیگردررگهای طبیعت،جاری می شود.طبیعتی که تاچندروزپیش خشک ومنجمدبود،زندگانی ازسرمی گیردوزندگی مجددخویش رامدیون بهار است.بهاری که با آمدنش شادی و طراوت نیزباز می گردد.