باران...

باران دوست داشتنی ترین هدیه الهی است...صدای شرشر باران زیباترین موسیقی است و بوی خاک باران خورده هیج وقت جذابیت خود را از دست نمی دهد.دوست دارم زیر باران قدم بزنم و خیس خیس شوم.احساس می کنم با قدم زدن زیر باران تمام خاک آلودگی این جسم خاکی از بین می رود و آرام و سبکبار تا عمق آسمان ها را هم می توانم ببینم.

آسمان سخاوتمندانه و بی وقفه می بارد انگار می خواهد همه چیز را بشوید و دنیایی جدید بدون هرگونه آلایشی از نو بسازد.باران تنها چیزی است که از گذشته و خاطرات کودکیم برجا مانده است.یادم هست وقتی کوچک بودم هم با صدای شرشر باران دوان دوان خود را به کنار پنجره می رساندم و از تماشای باران سیر نمی شدم! و بعد از گذشت این همه سال هنوز هم همان باران است که برای لحظاتی مرا از این زمین خاکی می کند و به آسمان ها پیوند می زند...برای یک بار هم شده امتحان کن!زیر باران سرت را بالا بگیر و آن وقت به حرف من پی خواهی برد که عمق آسمان ها در تیررس نگاهت خواهد بود...

نظرات 3 + ارسال نظر
صادق جمعه 10 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 01:21 ق.ظ http://s-masoudi.blogfa.com

بارون
راه رفتن زیر بارون
اشک ریختن زیر بارون
هیچکس اشکاتو نمیبینه !
قشنگه !

خط سوم چهارشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 08:40 ب.ظ

بارون میاد جرجر پشت خونه هاجر.....

صدیقه دوشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ق.ظ

باز باران با ترانه / با گهرهای فراوان / می خورد بر بام خانه /
هر وقت بارون میاد یاد این شعر می افتم .یاد تمام روزهای بارانی در ذهنمان آفتابی باد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد