باز هم عاشورا و باز هم حکایت این شکست پیروز...بی شک در طول تاریخ تقابل حق و باطل کم نبوده است ولی چرا حماسه حسین و یارانش بعد از گذشت سالیان سال نه تنها کهنه و قدیمی نشده است بلکه داغ خاندان حسین هر روز و هرسال سنگین تر و عمیق تر می شود؟
از بین شهیدان کربلا که هر یک قرب و منزلتی خاص دارند برای من ابوالفضل (ع) چیز دیگری است...رشادت و دلاوری ابوالفضل بر هیچ کس پوشیده نیست و شاید هیچ صحنه ای در ذهن من جاندارتر از آب آوردن ابوالفضل برای فرزندان تشنه برادر بزرگوارش نیست و هیج حکایتی از حکایت لبان تشنه او سوزناک تر...نمی دانم از آن روز آفتاب با چه رویی هنوز هم می تابد و فرات چگونه هنوز هم جاری است؟
عمو جان!می دانم که چگونه دستانت و تمام وجودت را فدای کسی کردی که عالم همه دیوانه اوست...می دانم چگونه تمام عشقت را نثار معشوق ازلی خویش نمودی و می دانم تو فاتح ترین سردار دشت کربلایی...
قرار دادن تبلیغ متنی و عکسی رایگان در چاپاریست
عالی بود
salam
ghashang bud
سلام من اومدم. قشنگ بود .از تو بعید بود همچین مطلبی
این مریمه حسودیش میشه که تو این همه استعداد داری و خودش نداره
[شکلک سبز]
به این صادق بگو تو کاره ما دخالت نکنه.امیدوارم موفق باشی عزیزم تو قبول می شی. مطمئنم.
من واقعا نمیدونم این کنکور چیه که اینجوری جوونای مردم رو از وبلاگ نویسی میندازه !
مرسی عزیزم