دوستان خوب...

آیا تا به حال زمینی خشک و بی آب و علف را دیده ای که به واسطه تلاش انسان ها به باغی سرسبز و زیبا تبدیل شود؟دل انسان ها همانند همان زمین خشک و بی علف است و دوستان خوب زارعان و باغبانانی توانا...بعضی از دوستان نهالی کوچک را در این زمین می کارند و بدون توجه به این که یک نونهال نیاز به نگهداری و مراقبت دارد تو را ترک می کنند و خدا می داند که چه بلاهایی سر این نهال کوچک خواهد آمد...شاید زیر سایه درخت تنومندی قرار بگیرد ٬شاید علف های هرز و بیهوده آن را بخشکانند و  شاید...ولی بعضی از دوستان علاوه بر این که زارعی توانا هستند باغبان قابلی نیز هستند و پا به پای تو می آیند و نهال روز به روز بزرگ تر و تنومندتر می شود...حال چه کسی می تواند این درخت تنومند و ریشه دوانده در اعماق وجودت را بخشکاند؟شاید حتی اگر روزی ترکت هم کنند باز هم آن درخت زیبا و پر محصول یادآور دوستی و محبتی با دوام و همیشگی است...دل انسان ها خیلی بزرگ است درست مثل یک زمین بایر که تا چشم کار می کند خار و خاشاک دیده می شود و در گوشه هایی از آن همان درخت ها و گل های باارزش و زیبا...دل انسان ها آن قدر بزرگ است که اگر با تمام انسان های روی زمین هم دوست شوی بازهم جای خالی وجود دارد ولی بعضی از دوستان فکر می کنند که با بودن دوستی دیگر جایی برای آن ها وجود ندارد و سعی می کنند به جای این که گوشه ای از این زمین تقریبا خالی را انتخاب کنند و آن را آباد کنند  اول نهال دیگری را می خشکانند و بعد به این نتیجه می رسند که نمی توانند کاری برایت انجام دهند...این دوستان که در واقع نام دوست شایسته آن هانیست همان علف های هرز هستند که نه تنها به آبادی و سرسبزی توجهی نشان نمی دهند بلکه تمام زحمات چندین ساله دوستان خوب و همیشگیت را بر باد می دهند و هرچه آن ها را نابود کنی باز از جایی دیگر سر بر می آورند. به دل من نگاه کن...هنوز خشک خشک است...نهالی که قبلا کاشته بودی از گزند حوادث مصون نمانده...نمی خواهی نهال جدیدی بکاری ؟!...
نظرات 5 + ارسال نظر
یه پلیتکنیکی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:44 ق.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ق.ظ

درست همون روزی که این مطلب نوشتی دارم نظر میدم
خوش بحالم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:07 ب.ظ

ببین تو اگه علفهای هرز دلتو بکنی فکر کنم دیکه گیاهی تو دلت نمونه از بس این دوستات آدم حسابی هستن :))
والا به خدا.

یه دوست پنج‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:26 ب.ظ

نه به خدا جدی میگم اگه من هر چند یک بر نیام که نظر درست و حسابی ندم کدوم یکی از دوستات میان نظر میدن
البته میانا ولی یه کسایی مثل این آقای پلیتکنیکی که فقط ... مگن (البته به شما بر نخوره آقای پلیتکنیکی شما یه مثااال از کلی به ظاهر دوست(علف هرز) ایشون هستید دلم هم نمیخاد اینجا رو به ... بکشی و مثلا بخای جواب بدی بیخیال).

دل من دیر زمانی است که می پندارد دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
_ ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگ دل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
_دانسته_
بی آزارد!

آرمین شنبه 11 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:38 ق.ظ http://shabeshom.blogfa.com

سلام دوست من . راستش نمی دونم چرا اما وقتی کامپیوتر کانکت میشه دلم میگیره و بغض می کنم و نوشتن یادم میره اما یه خبر خوش که کتاب اولم با نام غم نامه چاپ شده و تو بزار هست و الان هم در پی چاپ یه مجموعه دیگه به اسم گفتگوهای تنهایی هستم . قیمت غم نامه من ۱۵۰۰ تومن هست بخر و شماره حصاب بده پولشو بهت بدم - اما ارزش نوشته هام از دست دادن جوونیم هست که دارم به چشم می بینم . البته شاید بتونم روزی دوباره مطالبمو تو وبلاگم بنویسم اما دوست دارم درد دلمو خدا بشنوه و چاره کنه
شما هم موفق و سلامت باشی در پناه خدا و در کنار خانواده
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد