یادمان استاد شهناز

نمی دانم برنامه ای که اخیرا ازصدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد را دیدید یا نه؟و نمی دانم اصلا علاقه ای به بزرگداشت و یادمان چهره ای ماندگار دارید یا نه! من این مطلب را برای کسانی می نویسم که با شنیدن نام تار صدای دل انگیز تار استاد شهناز در ذهنشان جان می گیرد.بزرگمردی که چندی پیش شاهد برگذاری مراسمی برای سپاس از زحماتی که برای موسیقی این آب و خاک کشیده است بودیم. نمی دانم این جور برنامه ها تا چه حد می تواند جوابگوی قشر جوان علاقه مند به فرهنگ و موسیقی اصیل پارسی باشد ولی در هر حال بهتر از برگزاری مراسم برای زمانی است که استاد دیگر در بین ما نباشد.دیدن دستهای لرزان استاد٬ انگشتانی که ماندگارترین آواها و نواها را خلق کرده بود٬ انگشتانی که چنان تیز و چابک پرده ها را دوتایکی بالا می رفت و در چشم به هم زدنی به نقطه انتهایی بر می گشت که شاید اگر دقیق حرکات این انگشتان را با چشم تعقیب می کردی خسته می شدی و اکنون این دست ها می لرزند و می لغزند ولی نه روی پرده های تار...جلیل شهناز بزرگمردی است که تاریخ موسیقی ایران کمتر کسی را به عظمت و بلند نظری ایشان دیده است٬ صدای دلنواز تارش نه نغمه ای زمینی که نغمه ای ملکوتی و روحانی بود٬ صدایی فراتر از نوایی ایجاد شده توسط یک تکه چوب٬ چند تکه سیم و زخمه ای کوچک...و چه شورها که ز شهناز به پا می کرد...در برنامه تجلیل استاد پیرنیاکان چند کلامی راجع به ساز شهناز داد سخن دادند و نوبت رسید به کسی که شصت درصد صدای خود را متعلق به ساز شهناز می دانست...استاد شجریان٬ استاد بی بدیل آواز ایران٬ کسی که بزرگترین افتخاراتش را بودن در کنار شهناز و هم خوانی با تار شهناز می دانست.شاید حتی کسانی که چندان علاقه ای به موسیقی سنتی ندارند همراهی آواز شجریان را با تار شهناز شنیده باشند٬ آوایی که هیچ وقت تکراری نشده و با یک بار شنیدن چنان بر دل می نشیند که زدودن آن از خاطر کاری بس سخت و ناجوانمردانه می نماید.چشم های استاد شهناز نگران بود و دست هایش لرزان٬ شاید بزرگترین دغدغه استاد این بود که چرخ حیات موسیقی ایران تا کی خواهد چرخید و تا کی چوب ها را لای چرخش تحمل خواهد کرد و چه قدر طول خواهد کشید تا ایران شهنازی دیگر به خود ببیند.البته این آرزویی محال است...

نظرات 2 + ارسال نظر
ّّهلیا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:33 ب.ظ http://heliya1382.persianblog.com

من دعا کردم اما بر اورده نشد ! من خیلی خواستم اما بدون گریه ! خب گریم نمی گیره چی کار کنم ؟ خدا هم که انگار عادت کرده تا ضجه و زاری نبینه دعا ها رو بر آورده نکنه !

یه دوست شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:39 ب.ظ

هر جامعه ای به مرور تغییر میکنه و خودشو با زمونه تطبیق میده تویه این تغییرات جیزهایی که به این زونه تعلق ندارن کنار گذاشته میشن و دیگه جایی ندارن و این یعنی پیشرفت صدای تار هم روزی وجود نداشت و بوجود اومدنش برابر کنار گذاشتن چیزاهایی بود که شاید تو اون روزگار طرف دارهای زیادی داشتن. دوران موسیقی سنتی هم به سر اومده و شاید دلیلش کم کاری کسانی باشه که به عنوان اساتید (بی بدیل) میشناسنشون تطبیق موسیقی سنتی با نیاز روز جامعه وظیفه اونهاست البته من نمگم که تمام کم کاری از اونها بوده ولی وارث خوبی نبودند البته ما هم نیستیم. قضاوت با خودتونه اما به هر جهت زمان زمان موسیقی جدیده همیشه چیزهایی که حرفی برای گفتن دارن باقی میمونن. و اگر خوب ببینیم موسیقی سنتی دیگه جایی در زندگی غیر سنتی و مدرن ما نداره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد