در های بسته

سلام.این مطلبی که می خونید نوشته دوست خوبم سوشیانته.ولی چون من نتونستم اسم نویسنده رو واسه این پست عوض کنم مجبور شدم قبلش یه توضیحی بدم.امیدوارم دوست خوبم منو ببخشه.

درهای بسته باید به کلیدی گشوده شود٬اما این کلید به دست کیست؟همه به دستان یکدیگر می نگرندوبا مشت گره کرده فریادبرمی آورند و گشایش می طلبند.اما هیج کس این زحمت را به خود نمی دهد که مشت گره کرده خود را بگشاید٬شاید آن کلید گمگشته دردستان خود او باشد و یا سلسله وار دردستان گروهی که به هم پیوسته اند.این ناشی از عدم خود باوریست.این عدم خودباوری ریشه دیرینه در فرهنگ ما دارد.همه چشم به راهند که کسی بیاید...بیایید فرهنگ خویش را بپیراییم و بیاراییم.خود را دست کم نگیریم...

نظرات 5 + ارسال نظر
یک عدد موجود زنده سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://ghazenaz.blogfa.com

قشنگ بود
خیلی

یک عدد موجود زنده سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://ghazenaz.blogfa.com

فقط خواهشا متن بقیه رو نپیچون به اسم خودت بزن !

یک عدد موجود زنده سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:04 ب.ظ http://ghazenaz.blogfa.com

مرد متاهلی رو که این قدر زن ذلیل باشه رو باید بکاری کنار دیوار با کش دور ظرف ماست بزنی توی چشمش !

رامین چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:37 ب.ظ http://ramin-poet.blogfa.com

سلام خوبی؟
ممنون ار حضورت اپم بیا.
بای

سودی یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:25 ب.ظ

آپدیت کن دیگه تکراری شدی!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد