سلام.من بعد از یک مدت طولانی دوباره برگشتم.عید هم تموم شد و من موندم وکارهای انجام نشده ای که اعصابمو بهم ریخته.احساس می کنم عوض شدم.احساس می کنم اون دختر شاد و خوشحالی که بودم دیگه نیستم.احساس پیری می کنم.بیست و دومین بهار زندگیم هم داره سپری می شه ومن زودتر از موعدپیر شدم.دیگه هیچ چیز واسم معنا نداره دیگه با دیدن ناراحتی های دیگران ناراحت نمی شم دیگه هیچ ابراز محبت و دوست داشتنی دلمو از خوشی لبریز نمی کنه دیگه برام مهم نیست که کسی منو دوست داشته باشه یا پیش اطرافیام عزیز باشم.تنهای تنهام.تنهای تنها مثل خودت.ولی افسوس که خیلی دیر شناختمت.فکر می کردم فقط مواقعی که دلم گرفته و تنهام باید بیام پیشت.ولی الان می دونم که دردودل کردن با تو خلا تمام تنهاییهامو پر می کنه.از آفریده هات از کسایی که با عشق آفریدیشون و اون عشق رو تو وجودشون گذاشتی تا زندگیشون متحول شه دل پری دارم.نمی دونم هنوز هم بهشون عشق می ورزی؟منو به خاطر تمام این سالها ببخش.عشقت به انسانها رو با تمام وجود درک می کنم.یعنی من دوباره متولد شدم؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آدینه بوک دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد